Ne hasta bekler sabahı, Ne taze ölüyü mezar. Ne de şeytan, bir günahı, Seni beklediğim kadar.
نه بیمار انتظار صبح را می کشد
نه مزار تازه ای ، مرده ای را
و نه شیطان گناهی را
به اندازه ای که من انتظارت را می کشم
Geçti istemem gelmeni, Yokluğunda buldum seni; Bırak vehmimde gölgeni, Gelme, artık neye yarar?
دیر شد، آمدنت را دیگر نمی خواهم
در نبودت تو را یافتم
سایه ات را در خیالم رها کن
نیا، آمدنت دگر چه سودی دارد؟